وقتی هنوز فیلم " نقشه فرار " به صورت بلو-ری به داخل ایران راه پیدا نکرده بود و برهمین اساس بنده نتوانسته بودم این فیلم را مشاهده کنم نقدهای بسیاری راجع به آن را در سایتها .. مجلات و رسانه های سینمایی پارسی زبان دیدم و نکته ای که همگی به آن اشاره کرده بودند این بود که این فیلم به صورت اکشن های دهه ۸۰ ساخته شده است اما به راستی چنین بود ؟؟
با دیدن فیلم متوجه شدم بسیاری از منتقدان عزیز کشورمان شاید بدون دیدن فیلم به این نتیجه رسیده اند !!
" نقشه فرار " فیلم به شدت سرگرم کننده ایست ..هرچند این فیلم به مانند فیلمهایی نظیر " بی اهمیتها " با صحنه های اکشن و عظیم سرگرم نمیکند اما با یک فیلمنامه اصولی و یک مسیر پیچ در پیچ زیبا و حتی گاهی اکشن های به موقع کاری میکند که بعد از چیزی نزدیک به دو ساعت تماشای فیلم خستگی احساس نکنید ...

فیلمنامه :

همانطور که میدانید فیلم با توجه به نامش سوژه ی فرار را مد نظر قرار داده است ...
در این سالها فیلمها و سریالهای بسیاری در مورد فرار از زندان ساخته شده است اما موضوع فرار از زندان شاید در ابتدا سوژه نابی بود اما هرچه میگذشت ساختن فیلم با چنین محوریتی سخت تر میشد ...
هرچه میگذشت باید مسائل جدیدتری نسبت به این نوع فیلمها درج میشد و حتی ساخت سریال " فرار از زندان " و موفقیتش منوت به همین نکته بود و آن غافلگیری در فیلمنامه بود ...
جیسون کلر و مایلز چپمن فیلمنامه نویسان فیلم " نقشه فرار " به خوبی به این نکات واقف بوده اند و توانسته اند فیلمنامه ای بسیار پیچیده به علاوه معماهای جالب و نقاط غافلگیری به جا را به سرانجام برسانند ...
فیلمنامه ای که با وجود مدت زمان یک ساعت و پنجاه و پنج دقیقه فیلم خیلی کم پیش می آید خسته کننده باشد ...
اما مشکل جایی است که مشکلات ریزی که در فیلمنامه پدیدار است و آن را بی عیب و نقص نمیکند کمی آزار دهنده است ...
شاید در کلیت فیلم مشکلات فیلمنامه خیلی به چشم نیاید اما میشد بعضی از مسائل مانند همپیمان شدن رئیس زندان و فلانی برای توطئه چینی علیه ری برزلین کمی با دلایل قابل قبول تری نمایش داده میشد ...
اما انصافا در کل فیلمنامه به خوبی پیش میرود و ابتدای جذابی دارد ...
ورود به داستان جدید و اصلی فیلم کاملا به جاست و اتفاقات و حتی انتها و به قول سینمایی ها اوترو ی آن هم بسیار خوب و جذاب کار شده است تا جایی که شما حتی در واپسین لحظات فیلم بازهم غافلگیر میشوید و دهنتان باز میماند ....
این غافلگیری برگ برنده فیلم است و از میانه های فیلم بروز پیدا میکند . هرچه باشد دو سوم فیلم در یک زندان مسقف میگذرد که شاید تنوع کم رنگ آمیزی و تکرار لوکیشن کمی خسته کننده باشد که از اینجا پیچیدگی های جذاب فیلمنامه و اصل غافلگیری فیلم به طرق مختلف قابل قبول است هرچند برای آن دسته عزیزانی که فیلم را ندیده اند بیش از این نمیتوان به مسائل فیلمنامه ورود کرد ...

کارگردانی :

میکائیل هافستروم کارگردانی است که انتخابش کمی دور از ذهن بود اما او به خوبی البته نسبتا از عهده وظیفه اش بر آمده ...
شاید مشکل هافستروم این است که تا قبل از این در فیلم های قهرمان پرور تجربه ای نداشته است تا وقتی دو اسطوره اکشن در فیلمش قرار دارند بداند چگونه باید از آنها استفاده کند یا چگونه قالب بنده کند که تماشاگر بگوید : اوه آره اینها قهرمانان من هستند !!!اگر یادتان باشد در فیلم " بی اهمیتها " وقتی اسلای به همراه بروس ویلیس و آرنولد برای اولین بار در کنار هم قرار گرفتند اسلای که کارگردان فیلم بود در ابتدای حضور وی در کلیسا یک قاب قهرمان پرور تمام و کمال از وی گرفت تا همه بدانند او کسی نیست غیر از ترمیناتور دوست داشتنی ...
اما در اینجا مقصود نوستالوژی اسلای و آرنی به مانند " بی اهمیتها ۲ " نیست که اتفاقا آن یکی خیلی آزار دهنده بود اما نکته این است وقتی شما به دیدن فیلمی میروید که سیلوستر استالون و آرنولد شوارزنگر نقش های اصلی را به عهده دارند پس مطمئنا میدانید به دیدن چه فیلمی میروید ...
شاید بتوان نامش را اثری "کژ دار و مریز " نامید که دیگر دهه هشتادی هم نباشد ...
اما در کل کارگردانی قابل قبول است به طور مثال مبارزات و یا اکشن فیلم به خوبی لذت بخش است هرچند انگار هافستروم گاهی دوست دارد سن بالای آرنی را نشان دهد !!!
مشکل بعدی اما تریلر قبل از اکران فیلم است که خود هافستروم ساخته است ...
تریلری که در همان دو دقیقه زمانش کل فیلم را توضیح میدهد و انگار هافستروم نمیداند در چنین فیلمهایی سکرت نگه داشتن خیلی مسائل کمک به جذابییت فیلم در زمان مشاهده اش میکند و درج آن در تریلر کاری بسیار آزار دهنده است ..آخر کجا دیده اید در تریلر فیلمی که هنوز اکران نشده حتی پایان و فینال آن نمایش داده شود ؟؟ مخصوصا فیلمی که عنصر غافلگیری مهمترین برگ برنده آن است ... این کار مانند این است وقتی فیلمی میبینید کسی که قبلا آن را دیده پی در پی از اتفاقی که قرار است بیفتد سخن گوید ... مطمئنا حداقل خود من طاقت ندارم !!!

اما بعد از فیلمنامه و کارگردانی میرسیم به تیم بازیگران فیلم ...

سیلوستر استالون :

مطمئنا اگر اسلای در فیلمی بازی کند و به طور مثال دائم پشت میز باشد اما بازهم او را به عنوان  قهرمان فیلم به راحتی میشود قبول کرد و دلیل آن هم مشخص است هرچه باشد اسلای عمری قهرمان فیلمهای متفاوت بوده است .. غیر از آن استایل سیلوستر استالون نا خود آگاه تماشاگر را مجبور میکند وی را به عنوان یک بزن بهادر قبول کند اما در این فیلم کار اسلای سخت است زیرا اینجا او غیر از یک قهرمان باید یک تیزهوش به تمام معنا باشد که باید قبول کرد کار سختی است ...
باور پذیری ری برزلین در فیلم شاید در اینترو کمی موفق باشد اما بعد از آن نه ...
اینکه اسلای خیلی تصنعی معمای کامپیوتری هاش ( ۵۰ سنت ) را حل کند و برای وی رجز بخواند برای من یکی که اصلا قابل قبول نبود اما به مرور که به داستان اصلی وارد میشویم این نکته باور پذیر میشود ...
اسلای در این فیلم بسیار سکون است و خیلی محافظه کارانه سعی دارد فقط دیالوگش را بگوید و برود و اگر لازم بود کاری را انجام بدهد که بلد است و آن هم زدو خورد است ...
باید گفت اسلای در این فیلم انگار انرژی برای عمق بخشیدن به نقشش نکرده است ...
شاید یکی دو سکانس مثل تعریف او از خانواده اش و یا زمانی که از کم خوابی رنج میبرد را بتوان قابل دفاع خواند اما غیر از آن اسلای در این فیلم مثل همیشه لذت بخش نیست ...

آرنولد شوارزنگر :

اما آرنولد بالعکس اسلای در این فیلم خیلی خوب انرژی گذاشته است ... هرچند او  در ابتدای حضورش بازهم مثل همیشه سرد است و حتی دیالوگهایش در دهانش نمیچرخند اما به مرور خوب میشود آنقدر خوب که میشود ازش بسیار لذت برد !!!
آرنولد در این فیلم واقعا خوب بازی کرده است و خیلی مواقع واقعا بامزه است و شاید وی در ترنمتش با اسلای در این فیلم برنده باشد هرچند نصف اسلای سکانس دارد ...

جیم کاویزل :

جیم کاویزل سعی دارد با کلیشه های همیشگی یک رئیس زندان بی احساس را نشان دهد اما مشکل نوع بیان آن است ...
کاویزل با یک سری ریز ریکشن ها دوست داشتنی است اما بعضی مواقع کارش به اگزجره و از حد گذشتگی میرسد که خیلی آزاد دهنده است ...
در کل او هم سعی کرده خیلی سکون باشد تا مبادا از بازی وی اشکالی گرفته شود ...

۵۰ سنت :

حضورش در فیلم واقعا چه دلیلی داشت ؟؟؟
شیمی رابطه او و اسلای آنقدر مسخره است که به همان ۲..۳ سکانس محدود میشود ...
اینفدر تصنعی بازی میکند و دیالوگ می گوید که واقعا نبودش در بیشتر فیلم یک نعمت است ...
نبود ۵۰ سنت هیچ مشکلی در فیلم ندارد و عملا حضورو غیابش خنثی است ...

 باید این نکته را یاداوری کرد که اگر " نقشه فرار " در دهه ۹۰ و حتی ۱۰ سال زودتر یعنی ۲۰۰۳ اکران میشد بی شک به یکی از بزرگترین فیلمهای گیشه تبدیل میشد اما حالا بعد از گذشت این همه سال و البته موقعیت نه چندان جالب اسلای و آرنی در سینما با اکران فیلمهای جدیدشان میتوان گفت " نقشه فرار " به نوعی قربانی این مسائل شده است ...
" نقشه فرار " با بودجه ۵۰ میلیون دلاری در امریکا فقط ۲۵ میلیون دلار فروخت تا یک شکست در گیشه امریکا را تجربه کند ...
اما این پایان ماجرا نبود زیرا نظر دیگر مردم جهان با مردم امریکا یکی نبود و این فیلم در سطح جهان با فروش ۱۱۰ میلیون دلاری فروش کلی خود را به ۱۳۵ میلیون دلاری رساند که حائز اهمیت است ...
در پایان اگر از طرفداران سیلوستر استالون و آرنولد شوارزنگر هستید یا اگر به فیلمهایی با سوژه فرار از زندان علاقه دارید .. اگر از فیلمهایی با یک فیلمنامه فوق الاده لذت میبرید بی شک " نقشه فرار " برای تمامی این موارد میتواند شما را راضی کند فقط توجه داشته باشید با توقع یک اکشن تمام عیار این فیلم را نبینید که بی شک توی ذوقتان خواهد خورد ...